بر منجمد ترین دوره تاریخ ، دل سپرده ایم
نه میلمان به خوشی باشد و نه خنده ای به لب
ما چوبِ الفِ تفرقه را، عهدیست که خورده ایم
امـّید به فردایِ بَهی، زچه میدهیَم ، رفیق ؟
این جبر جغرافیایی است و، کویر پرورده ایم
یک روز به خانقه جمعیم و روزی دگر به دِیـــــــــــر
وز این معامله و سودا ،سودی نبرده ایم
از موی سیاه ما ، گمان به دلی جوان مبر
این در عزای جوانیِ ماست ، عمریست که مرده ایم
خرمن معرفت...برچسب : نویسنده : 0347428 بازدید : 112