زوزه کشان میگذری هووی و هووی
بر من بیچاره همی یک دمی
صبر نما بین که فروماندمی
ترس من این است، که در این سروش*
پاپوشی آورده بگویند بپوش*
با تو اگر خلوتی بگزیده ام
چون که تو را محرم خود دیده ام
هـــــــای نسیم سحری ، های و های
از کی بگم ؟ یه گوغری؟ وای و وای
دیدی چقد مرموز و تو داره این ؟
سر به سر هر کسی میزاره این؟
ولی اگه دیدیش ، امانش مده
هر طرفی بود ، برانش به دِه !
دو تـّا، کشیده بنوازش تَـتَـق
تا که بیافتد کُلَهَش در فَلَق
پرده برانداز ، که رسوا شود
بسته مشتش، ز هم وا شود
تا که ببینیم مگر این بنده کیست؟
همینی که خوبه برا خنده ! کیست؟
دوتـّا کشیده بزنش همچو شیک
مثل چغوک* ناله کند جیکّ و جیک
بر گو ورا ای شه دوز و کَلَک
گوغری نیستی به ماها نَ پَّلَک*
چون که اگر گوغری بودی، کنون
هم گِــلِ من بودی و هم ریشه خون!
های نسیم سحری های و های
همرهیش کن و بخوان لای و لای
گو که از این بعد ؛ فقط ناله کن
آه کن و هق هقِ دنباله کن
کوچه دل را گذرت گر که هست ؟
گو بنماید رخ خود هرچه هست
های نسیم سحری صبر کن
بر گوش او قصـّه ای از دهر کن
تا نشود بر لب بحر فنا
نیز نتواند که کند مبتلا *
داد نسیم سحری نامه اش
نام ورا خواند، دیوانه اش!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* سروش = فرشته وحی در دین زرتشت - « در ابیات بعدی اشاره ای به شعر حافظ : گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش نیز شده است» !
* پاپوشی آورده بگویند بپوش = مضمون : حرفهای محرمانه را به کسی که نمیشناسی نباید بزنی خاصه در گوغر خودمان!
* چغوک = گنجشک.
* ن پّلَک = نپلک = گلاویز مشو ( در اصطلاح گوغری)
* تا نشود ، بر لب بحر فنا نیز نتواند که کند مبتلا = جمع بندی و نتیجه شعر است و اشارتی به شعر حافظ دارد آنجا که شلیک کرد :
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
نیاز به توضیح بود در خدمتیم. ولی دوست دارم برداشت خودتونو بگید.
برچسب : نویسنده : 0347428 بازدید : 113