سوزِ سرد و ره باریک و دلی چون ره تنگ وان پسر جمله هوس کرد که بگوید متلک
سر فرو هشته به لاک، از پس سیلیِ زِمِست* ون در آن لحظه ی برخورد، کشید نرمه سَرَک
گفت ای دلبر زیبا که تو را بنده شوم قد تو سرو سمن سا و لبت قند و نمک
راه لیز است و همی حق تقدم با تو دستی از پیش بگیر تا که نیافتی ز پَسَک !
وقت تنگ است، همان به که غنیمت شمریم تو عبور از جسدم کن ، و بیا در بَغَلَک
روز سردیست بیا گرمی آغوش کنیم دست در جیب نهیم ، دست دگر بر کمرَک
میشوم اسبِ تو گر پا بنهی گردن من که مبادا بخزد پای تو در برف و کُلَک *
زین سبب قامت خود سوی زمین دولا کرد تا سواری بدهد خانمه را ، آن دَغَلَک*
« تا رضا ماده نباشد به فرآیند نگاه جنس نر مِی نتواند بزند دوز و کلَک! »
بانو چون قاعده را بر طرف خویشش دید * چهره در پرده گرفت محکم و هم زد چشمک
گام بر گردن و بر گٌرده گرمش بگذارد گوئی گُردآفرید و سهرابِ میدانِ وَنــَک
پسره یورتمه همی رفت، چهارنعل و قشنگ و گَهی از سر شادی ، می پرانید جفتَک*
چرخشی دور خودش می زد و حالیــــــش نبود تا به سر منزل مقصود ، برساند بارَک
آنقدر بی خبر از دور و بر خود شده بود بی مهابا دَوَران میزد و می کَند تیزَک*
در همین حین که شوریده وصلش شده بود سر گیجش بچرخید و فتاد بر دَمَرَک*
گفت به به ، از این قائله سودی ببریم تا که خوش بگذرد از دایره چرخ و فلک!
ناگهان پرده مستوره، کناری زد و دید مادرش بود و ورا گفت تو ای کرّه خَرَک
هرکجا فرصتی اندر طلبت دست بداد باور از چشم خودت نیـز مدار ، ای جغَلَک*
عیب و تقصیرِ شما نیست ، پسرم ای جگرم چند سالی است که دگر، رابطه ها خورده تَرَک!
گرچه شعرم همه نقص است ، همه بی وزن و هجا گاهی باید بنویسم، شعرِ ساخــتار شکـَنک*
دوش در نیمه ی شب یک نفر آمد در خواب دیدم ایرج میرزا میگویدم ، جان وُلَک *
این همه معنی پنهان بچپاندم در آن خواه پند گیری و خواه غصّه ، والله مَـعَک
* وا = باز
* گذرک = گذرگاه کوچک (در اینجا راهی که میان برف باز میشود)
* زمست = زمستان (اشاره ای به شعر اخوان )
* کلک = کولاک
* دغلک = جوان خام ! (از همونا که به دیوونه گفتن برو کنار جوون داره میاد! هیسسسس!)
* بر طرف خویشش دید = دید به نفع خودشه
* جفتک = نوعی از حرکت خر را گویند که دو پای عقب را الکی و از سر شوق بالا می اندازد!
* تیزک = همان جفتک است در اصطلاح گوغری
* دَمرک = پشتک ، وارو - به کمر زمین خوردن.
* جغلک = نوجوان در گویش گوغری- هیچگاه به چشمان خودت اعتماد نکن. (بیت)
* ساختار شکنک = عدم رعایت اسلوب ادبی در شعر! (شعر من درآوردی)
* ولک = پسر خاله در اصطلاحات آبودانی!
برچسب : نویسنده : 0347428 بازدید : 125